سلام، خدای روزهای سرد و نمناک، خدای روزهای روشن و پاک، خدای روزهای غمناک!
سلام، خدای لحظههای عاشقانه، خدای لحظههای پرطنین، خدای لحظههای آغاز!
سلام، خدای دلهای خسته، خدای دیدههای بارانی، خدای قلبهایبیپناه!
سلام، خدای دستهای همیشه تنها، خدای دستهای بیکس، خدای دستهای به آسمان بلند شده!
منم، من، بنده تو از کره خاکی، از خیابانی در شهر دلتنگی با پلاک خستگی!
خدایا، من بنده درماندهات، از همه کوچکترم و با همه کوچکیام از تو میخواهم به ابرهای آسمانت بگویی که ببارند. بگو کسی خسته است، کسی تنهاست. بگو کسی بیپناه است.
خدایا، فریادهای خاموش مانده در گلویم را بشنو. خدایا، بیکس و خسته ماندهام. خدایا، منم من بنده کوچکت، از عرش کبریاییات به قلب درماندهام نگاه کن، نگاهم کن و تنهایم نگذار، شکستنم را ببین و کمکم کن.
یاسمن رضاییان - 15 ساله، خبرنگار افتخاری از تهران